پایان سال 92
عزیزم یکسال دیگه هم گذشت.خیلی شیطون شدی .دیگه نمیذاری ازت عکس بگیرم.به محض دیدن دوربین جیغ میزنی که بگیریش و از عکس گرفتن پشیمونم میکنی چون بعدش مکافات آروم کردنتو دارم. قبل از رفتن باباروزبه برای عیدیت رفتیم یه صندلی ماشین و یه ماشین بی ام و گنده قرمز دنده دار برات گرفتیم. البته امیدوارم تا زمانیکه ترست بریزه و بتونی باهاش رانندگی کنی،داغونش نکرده باشی. آخه روی کاپوتش میری و سر میخوری پایین . کلاً از هر جاییش بالا میری. راستی یادم رفت بگم ،همچین میشینی و دنده عوض میکنی و یه ژستی میگیری که آدم خنده اش میگیره. یه کار بدی هم بابا روزبه کرد،یه روز از دم خونه تا ورودی بزرگراه تو رو گذاشت توی بغلش. تو هم همچین با غرور و یه لبخند مخفی به...
نویسنده :
مامان
10:20